روزی بود و روزگاری . . . باز خوانی خاطرات دور . . . ( قسمت ششم )
ما برای تعیین محل خدمت به اداره آموزش و پرورش گرمی مراجعه کردیم ، کادر اداری خوبی داشت البته سازمان عریض و طویلی نبود شامل رییس آموزش و پرورش ( آقای محرم زاده ) - مسئول امور دفتری ( آقای نعمتی ) - نامه رسان و مستخدم ( آقای اسرافیل ) و آبدارچی و یکی دو نفر دیگر . . . اصلا ببینید ما چه اداره قشنگی داشتیم :
من هنوز اسامی شان را بیاد دارم ! از چپ براست : اسرافیل ( مستخدم اداره ) - من - آقای قربانپور همکار من - آقای محرم زاده رییس اداره - آقای نعمتی ( دفتردار) - آقای فاضلی مدیر دبستان خواجه نصیر و پسرش - آبدارچی اداره
رویهمرفته کادر اداری ما آدم های خوبی بودند ولی برای تعیین محل حدمت دستشان بسته بود و آن نامرد اولی ما را با قلاب سنگ به جایی پرتاب کرده بود که آقای محرم زاده دستش بسته بود الان بعد از 50 سال من هنوز آدم های خوب و بد را فراموش نکرده ام آقایان محرم زاده و نعمتی جزو افرادی بودند که من همیشه با احترام از ایشان یاد میکنم و برای من جزو بهترین خاطراتم بودند و این قانون طبیعت است .
ما را به روستای امستان دادن که در نوار مرز شوروی بود :
چشم انداز طبیعی روستا زیبا بود ولی . . .
(بقیه در قسمت بعدی )
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد/ چه نکوتر آنکه مرغــی ز قفـس پریده باشد
.......`....%%%. ......`,%%%%%%` ........(¯`°v°´¯) .....`,%%;,%,%%% .........(_.^._) ..,%%; %%% %%% ...`%/% %//%%%_% ..%(%%, %% %/; %% ..%_ %%.%/%__/%% ..,%% / %%;%% .............`| / ...............|(.___;@@;.,..;@@; ...............|.| __@@@.;@@@; ...............|.|____ |/_____ |/___ سفر و طبیعت انسان را سرشار از عشق میکند. به من هم سر بزن و اگر تمایلی به تبادل لینک داشتی مرا با عنوان وبم لینک کن و اطلاع بده با چه نامی لینکت کنم.
سلام . من فرزند آقای رحمت الله محرم زاده هستم . ممنون میشم از خاطراتتون در مورد پدر اینجانب برای من بنویسید یا اگر عکسی دارید ان را برای من بفرستید .